اجتماعیویژه

جزییات جدید از خودکشی همسر اینفلوئنسر مشهور

«سرش را روی پایم گذاشته بود و به سختی نفس می‌کشید. بی‌حال بود اما هنوز می‌توانست حرف بزند.گفت من همه را می‌بخشم اما کسانی را که در فضای مجازی پشت سرم صحبت کردند هرگز نمی‌بخشم.» آبراهام خواننده و بلاگر مشهور که این روزها به خاطر مرگ همسرش ویدا نامش بیشتر از همیشه بر سر زبان‌ها افتاده است در شرح زندگی کوتاهش با ویدا این جمله را می‌گوید.شوهر ویدا که این روزها در فضای مجازی مورد هجمه عده زیادی از کاربران قرار گرفته است، ساعتی با خبرنگار ما به گفت‌وگو می‌نشیند.

04ec5a07-2e2d-4b3e-ad12-8e16fdeddfa9

آبراهام در حالی که اشک می‌ریزد ادامه می‌دهد:«در فضای مجازی به راحتی می‌شود با یک کامنت آدم کشت.» بعد انگار افکار او می‌لغزد در روزهای زندگی مشترک کوتاهش:«خیلی وقت‌ها شب که خوابم می‌برد بعد از چند ساعت از خواب می‌پریدم و متوجه می‌شدم همسرم بیدار است. سرش در گوشی بود و اشک می‌ریخت و کامنت کسانی را که به او فحاشی کردند پاک می‌کرد.حالا همان افرادی که یک روز نه چندان دور ویدا را مورد قضاوت قرار دادند برای من کامنت منفی می‌گذارند و در حال قضاوت‌های نابجا در مورد من هستند. عده‌ای من را مقصر مرگ همسرم می‌دانند در حالی که او خودش قبل از فوتش با پیج فیک کامنتی برای من گذاشته و در آن نوشته بود که هرگز نباید به خاطر مرگش خودم را سرزنش کنم.»

ویدا که بود؟

ویدا نام دختر 22 ساله‌ای است که یک خواننده رپ و بلاگر مشهور فضای مجازی بود. عصر روز دوشنبه یازدهم تیرماه امسال خبر خودکشی خانم بلاگر مشهور تهرانی در فضای مجازی پیچید و ساعتی بعد این خبر به تایید بازپرس جنایی رسید. این خانم بلاگر جوان ویدا نام داشت که همسر پیمان آدیداس بود. همین یک سال پیش بود که خبر فوت بلاگر معروف تهرانی به نام پیمان کوچکی ملقب به پیمان آدیداس سر تیتر اخبار حوادث قرار گرفت.

یک حوادث (3)

پیمان آدیداس جوان 27 ساله‌ای بود که در فضای مجازی او را به نام خالق سوسماس می‌شناختند و کلیپ‌های طنز او که عمدتا به همراه همسرش به نام ویدا منتشر می‌شد در میان کاربران اینستاگرام به حدی طرفدار پیدا کرد که رقم فالوئرهای او را به بیش از یک میلیون نفر رساند.علت مرگ پیمان سکته قلبی اعلام شد و بعد از اینکه این مرد جوان به کام مرگ فرو رفت طرفداران او در بدرقه‌ای باشکوه مراسم ترحیمش را انجام دادند.در همه این مراسم ویدا همسر پیمان صاحب عزا بود و بعد از فوت شوهرش در استوری‌ها و کلیپ‌هایی که در فضای مجازی منتشر می‌کرد یاد پیمان را زنده نگه می‌داشت.البته شهرت ویدا تنها به این دلیل نبود که او همسر پیمان بود بلکه او یک خواننده رپ بود که صفحه شخصی او نیز در اینستاگرام بیش از یک میلیون فالوئر داشت.او با گذشت یک سال از فوت شوهرش با یکی از دوستان نزدیک پیمان به نام آبراهام ازدواج کرد که آبراهام نیز یک خواننده و بلاگر مشهور است. زمانی که او در اینستاگرام تصاویری از زندگی جدیدش منتشر کرد کاربران و طرفداران او از تصمیم زودهنگامش برای ازدواج مجدد شوکه شده بودند و برخی افراد واکنش‌های تندی نشان دادند.

خودکشی ویدا

ظهر یازدهم تیرماه خبر خودکشی ویدا طرفداران او را شوکه کرد. رسیدگی به این موضوع با اعلام از سوی ماموران کلانتری تجریش در دستور کار موسی رضازاده بازپرس کشیک قتل پایتخت قرار گرفت.در بررسی‌های ابتدایی مشخص شد اخیرا ویدا به همراه آبراهام به شمال سفر کرده بودند اما به دلیل اختلافاتی که داشتند در میان راه از یکدیگر جدا شده بودند.

Screenshot (1492)

ویدا به دلیل فشار روحی ناشی از اختلاف با شوهرش روز حادثه در استوری اینستاگرام خود به مخاطبانش اعلام کرد که یک سورپرایز برای آنها دارد و در استوری بعدی عکس قرص برنج گذاشت. سپس او با مراجعه به شوهرش در خانه یکی از اقوام آبراهام واقع در تجریش؛ با مصرف قرص برنج به زندگی خود پایان داد. رسیدگی به این پرونده برای طی روال قانونی در دستور کار بازپرس شعبه یازدهم دادسرای جنایی تهران قرار دارد.

 ناگفته‌های آبراهام

حاشیه‌های فضای مجازی تمامی ندارد!  یک روز ویدا به خاطر تصمیمش برای ازدواج با آبراهام مورد هجمه و واکنش‌های تند و تیز کاربران قرار گرفت و حالا هم آبراهام از سوی کاربران متهم است به مقصر بودن در مرگ همسرش! این حاشیه‌ها کام اینفلوئنسر جوان را به حدی تلخ کرده که می‌گوید:«سال‌ها قبل دلم می‌خواست مشهور شوم اما حالا از این شهرت متنفرم و فکر می‌کنم اگر من و همسرم مشهور نبودیم شاید زندگی خیلی بهتری داشتیم.» همه حاشیه‌ها برای آبراهام و ویدا درست از زمانی شروع شد که آنها در فضای مجازی نامزدی‌شان را اطلاع رسانی کردند.حالا بعد از شوک مرگ پیمان برای ویدا،‌ فشار روحی و روانی این کامنت‌های منفی هم بر آزردگی‌های او اضافه می‌کرد. آبراهام می‌گوید:«دوستان ویدا می‌گفتند که حال ویدا با تو خیلی خوب است.او به خاطر فشارهای روحی یک سال اخیر چند بار اقدام به خودکشی کرده بود که هر بار من نجاتش دادم و پرونده پزشکی‌اش هم موجود است.اما به هر حال ما هم مثل هر زن و شوهر جوان دیگری با هم اختلاف سلیقه‌هایی داشتیم که حال ناخوش همسرم به آن دامن می‌زد.» آبراهام ادامه می‌دهد:«ویدا حساسیت‌ها و خصوصیات منحصربه‌فردی داشت.من تمام تلاشم را می‌کردم که برایش کم و کسری نگذارم اما خیلی وقت‌ها زود از کوره در می‌رفت و حرف‌هایی به من می‌زد که ناراحتم می‌کرد اما فردای همان روز پشیمان می‌شد.حتی از من خواسته بود با خانواده‌ام در ارتباط نباشم و من هر کاری می‌کردم که به او اثبات کنم دوستش دارم. او هم دختر وفاداری بود و همیشه به من می‌گفت که تو همه کاری کردی تا علاقه‌ات را به من اثبات کنی. با این حال حساس هم بود و مثلا اگر از طعم قورمه سبزی مادرم تعریف می‌کردم ناراحت می‌شد!»

قهر ویدا و آبراهام

بین ویدا و آبراهام قهر و آشتی‌های زیادی وجود داشت:«حدود شش ماه از مرگ پیمان گذشته بود که ما با هم عقد کردیم.از مرگ پیمان تا پنج ماه بعدش من به دلایلی با ویدا قهر بودم اما دوباره به من پیام داد و سر صحبت که بین ما باز شد به هم علاقه‌مند شدیم.من برای اینکه به او عشقم را اثبات کنم در پیجم با یک استوری شروع رابطه‌مان را اعلام کردم. قرار بود روز تولد ویدا جشن عروسی هم بگیریم که دیگر نشد.هر چند در تمام مدتی که از عقد ما گذشته بود بارها بین ما دعوا و قهر رخ داده بود اما من هنوز دوستش داشتم.»او درباره آخرین قهرشان می‌گوید:«حدود بیست روز قبل از فوت ویدا بود که دوباره با هم جر و بحثمان شد.این بار دیگر از توهین‌های او به شدت ناراحت شدم و با هم قهر کردیم.هیچ وقت اینقدر قهر ما طولانی نمی‌شد.تا اینکه هشتم تیرماه درست روز انتخابات با من تماس گرفت و یک ساعت حرف زدیم.گفتم می‌خواهم به کاندیدایی که کد 77 دارد رای بدهم. اگر تو هم همین کار را بکنی همدیگر را می‌بینیم! باورم نمی‌شد اما او از برگه رای خودش عکس گرفت و استوری‌اش هم کرد.بعد گفت خانه‌ای در ولنجک اجاره کرده که من را به آنجا دعوت کرد. ویدا می‌دانست که من عاشق غذاهای سالم هستم.لیسانس تربیت بدنی دارم و عاشق ورزش شنا و زندگی سالمم.جایی که اجاره کرده بود سونا و جکوزی داشت و برایم غذاهای سنتی سفارش داده بود.زرشک پلو با مرغ و قورمه سبزی! من همیشه به عشق همسرم از استانداردهای خودم دست می‌کشیدم و فست فود می‌خوردیم و حالا او با این بزم می‌خواست علاقه‌اش را نشانم دهد.»پ

آخرین آرزوی ویدا

آبراهام در ادامه می‌گوید:«آن شب ویدا به من گفت دلش می‌خواهد پاراسل سواری را با من تجربه کند.من هم پرس و جو کردم و فهمیدم در استان مازندران جایی هست که پاراسل اجاره می‌دهد.بعد بدون برنامه‌ریزی قبلی با هم راهی شمال شدیم.قبلش ویدا گفت که به یکی از دوستانمان عینک و مانتو سفارش داده که با هم رفتیم آن را بگیریم.دوستمان به نام سجاد وقتی ما را با هم دید و فهمید آشتی کرده‌ایم خوشحال شد و با دعوت ما همراهمان راهی سفر شد.او شاهد تمام چیزهایی است که بین ما در سفر رخ داد.»ساعت‌های خوش سفر برای ویدا و آبراهام باز با قهر پایان یافت:«سفر یک روزه‌مان خیلی خوب بود اما در مسیر برگشت باز هم ویدا شروع به بدخلقی کرد.تراپیست ویدا می‌گفت که این حالتش نویز خلقی است.او دوباره به من توهین کرد و من دو بار از ماشین پیاده شدم که با وساطت دوستمان دوباره سوار شدم.یک بار وقتی به ماشین برگشتم دیدم در ماشین نیست و وارد جنگل شده بود. بعد که پیدایش کردیم و دوباره سوار ماشین شدیم خودش را از ماشین پایین انداخت که من او را گرفتم و نجاتش دادم.»

خودکشی با قرص برنج

زوج جوان با قهر از یکدیگر جدا شدند:«نزدیک تهران از ماشین پیاده شدم.قسم خوردم که به خاطر توهین‌های ویدا دیگر به ارتباط با او بازنگردم.آنجا بحثی هم بین ما پیش آمد به خاطر فردی که ویدا نام او را در گوشی‌اش دخی عمو سیو کرده بود که عده‌ای می‌گویند موضوع به خاطر دختر عموی من بوده است با اینکه اصلا چنین چیزی نبود.این هم یکی از شایعات آزار دهنده است.»آن شب آبراهام به خانه یکی از اقوامشان در تجریش رفت:«سجاد که در سفر همراه ما بود می‌گفت من شاهدم که تو مقصر این دعوا نبودی.با این حال من به دوست ویدا زنگ زدم و از او خواستم با ویدا تماس بگیرد و کنارش باشد تا حالش بد نشود.دوست ویدا که فهمید من نصف‌شب بدون وسیله در خیابان هستم دنبال من و سجاد آمد و من را به خانه یکی از اقوامم در تجریش رساند.بعد هم به ویدا گفته بود که من کجا هستم.صبح روز بعد ویدا مقابل خانه فامیل ما آمد.

مرگ ویدا

بیرون رفتم و تا چشمم به او افتاد مقداری از محتویات داخل یک آب معدنی را سرکشید.می‌گفت قرص خورده و من اول حرفش را باور نکردم.با هم سوار ماشین شدیم و سر کوچه مردی را نشانم داد و گفت این مرد به من قرص فروخت و به خاطر من در ناصرخسرو گاری‌اش را دزدیدند.به او گفتم بیاید تا تو هزینه گاری‌اش را بدهی.»آبراهام در ادامه می‌گوید:«من آن مرد را سوار کردم و سمت بیمارستان راه افتادم.هر لحظه حال ویدا بدتر می‌شد.به قفسه سینه خودش ضربه می‌زد و می‌گفت پشیمانم خدایا کمکم کن.من هم گریه می‌کردم و هول شده بودم.دعا می‌کردم برایش اتفاقی نیفتد.در خیابان ولیعصر مرد قرص فروش می‌خواست فرار کند اما من نمی‌گذاشتم از ماشین پیاده شود که یکدفعه چشمم افتاد به خودروی گشت پلیس.سریع پیاده شدم و به ماموران گفتم این مرد به همسرم قرص فروخته است!همان جا او را دستگیر کردند.اورژانس هم خبر کردند که ویدا را به بیمارستان منتقل کنند و من هم به کلانتری منتقل شدم تا مشخص شود همسر ویدا هستم و در خوراندن قرص به اونقشی نداشتم.»

آخرین لالایی برای ویدا

آبراهام در مورد آخرین حرف ویدا می‌گوید:«ویدا از قضاوت‌های نابجا خیلی رنج کشیده بود و گفت هرکسی را که در موردم حرف بدی زده نمی‌بخشم.وقتی داشتند او را وارد آمبولانس می‌کردند هم اسم من را صدا می‌زد.من بعد از بیرون آمدن از کلانتری سراغش رفتم.روی تخت بیمارستان با حال بدی افتاده بود.مرد قرص فروش گفت ویدا به او گفته می‌خواهم همسرم را بترسانم.دست کشیدم روی پای ویدا و به او گفتم تا آخر عمرم ترسیدم.در همان حال اشک می‌ریختم.دکتر گفت همسرت صدایت را می‌شنود.چیزی بگو آرام شود.من هم برایش لالایی مورد علاقه‌اش را زمزمه کردم.»

یک حوادث (4)

آبراهام می‌گوید که مردقرص فروش یک مجرم سابقه‌دار و تحت تعقیب بوده است که شکایت قضایی از او در حال رسیدگی است.همچنین آبراهام می‌گوید که این مرد با بهانه گم شدن گاری‌اش همراه ویدا سراغ آبراهام آمده تا اگر در طول مسیر حال ویدا بد شد از فرصت استفاده کرده و از او سرقت کند.رسیدگی به اتهامات این مرد در جریان قضایی است.

دستبند نقره پاندورا
نمایش متن با لینک
دکمه بازگشت به بالا