سینما و تلویزیون

بهترین فیلم‌های سینمای ترکیه که باورتان را عوض خواهد کرد

مجله دیجی‌کالا: سریال‌های ترکی هر روز طرفداران بیشتری پیدا می‌کنند و مخاطب هم نسبتا با دنیای اطراف آن‌ها آشنا است. حتی اگر یک قسمت سریال ترکی هم در عمر خود ندیده باشید، باز هم از خلال حرف‌های دیگران از حال و هوای آن‌ها با خبر هستید. اما سینمای ترکیه و فیلم ترکی در کجای جهان سینما قرار می‌گیرد؟ آیا سینمای ترکیه برای انبوه تماشاگر جهانی آشنا است؟ آیا فیلم ترکیه‌ای جایی در سبد فرهنگی سینمادوستان سراسر دنیا دارد؟ آیا تناسبی میان سینمای ترکیه با سریال‌های آن‌ها وجود دارد؟ در این مقاله بهترین فیلم‌های ترکی تاریخ را زیر ذره‌بین برده‌ایم تا شاید جوابی برای سوال‌های مطرح شده پیدا کنیم.

دابه (Dabbe)

سریال‌های ترکی هر روز طرفداران بیشتری پیدا می‌کنند و مخاطب هم نسبتا با دنیای اطراف آن‌ها آشنا است.

هانده مدتی است که از دوستش تارخ، خبر ندارد. او مدام با تارخ تماس می‌گیرد اما پاسخی دریافت نمی‌کند. پس تصمیم می‌گیرد که حضوری به دیدارش برود. هانده به محض سر زدن به تارخ، او را بسیار آشفته و به هم ریخته می‌بیند. آن چه که هانده متوجه آن نیست، درگیری تارخ با شیطانی ترسناک است. به همین دلیل هم تارخ دست به خودکشی دیوانه‌واری می‌زند. حال هانده که از این وضعیت سر درنمی‌آورد، تصمیم می‌گیرد که به همراه یک پلیس تحقیقاتی را درباره‌ی چرایی خودکشی فجیع تارخ آغاز کند. او در طول تحقیقاتش به نتیجه‌ی بسیار ترسناکی می‌رسد و …

شاخ به شاخ (Head- On)

سیبل دختر ترک جوانی است که به همراه خانواده‌اش در آلمان زندگی می‌کند. او از این وحشت دارد که خانواده‌اش به اجبار او را به عقد یک مرد ناشناس درآورند. او روزی با یک مرد ترک که حال خوشی ندارد و بیست سالی هم از وی بزرگتر است آشنا می‌شود و به شکل دیوانه‌واری به او درخواست ازدواج می‌دهد؛ انگار که قصد دارد از زندگی گذشته‌ی خود فرار کند. مرد می‌پذیرد اما علاوه بر اختلاف سنی، مرد مشکلات دیگری هم دارد. او یک معتاد است و برای رسیدن به خواسته‌هایش دست به هر کار پلشتی می‌زند. نزدیکی این دو به هم باعث ناراحتی تمام نزدیکانشان می‌شود. تا این که …

خواب زمستانی (Winter Sleep)

هالوک بازیگر بازنشسته‌ای است که در یک مکان دورافتاده در آناتولی کشور ترکیه هتلی را اداره می‌کند. روابط او با همسر جوانش دستخوش تغییراتی شده و این دو از هم دور افتاده‌اند. در این شرایط خواهر او از راه می‌رسد و این دو مدام با هم کل کل می‌کنند و گاهی هم زخم‌های کهنه را یادآور می‌شوند. همه‌ این‌ها در کنار رفتار ارباب گونه‌ی هالوک نسبت به اهالی روستایی در همان نزدیکی به نمایش در می‌آید …

تابستان خشک (Dry Summer)

در یک روز گرم تابستانی، آب کافی برای آبیاری محصولات کشاورزی اهالی یک روستا وجود ندارد. همه‌ی اهالی و کشاورزان به دنبال پیدا کردن راهی هستند که بتوانند به آب دست پیدا کنند. این در حالی است که چشمه‌ای در یکی از زمین‌ها وجود دارد اما مالک آن علاقه‌ای به تقسیم آب با دیگران ندارد. همه‌ی این‌ها باعث افزایش تنش بین اهالی می‌شود. این در حالی است که یکی از آن‌ها در تلاش است تا راهی بیابد و به هر شکلی که شده به زمینش آب برساند …

معصومیت (Innocence)

یوسف یک زندانی است و دوران محکومیتش رو به اتمام است اما دوست ندارد که از زندان آزاد شود و ترجیح می‌دهد که همان جا بماند. بالاخره روز موعود فرا می‌رسد و از زندان خارج می‌شود. او حال دچار افسردگی شده و روزها را بطالت می‌گذراند و مدام پرسه می‌زند. در این میان یوسف مدتی را در هتلی ساکن می‌شود و همان جا با زنی عجیب آشنا می‌شود. یوسف به آن زن دل می‌بازد اما مشکل این جا است که این زن، زنی بدکاره است …

هتل سرزمین مادری (Motherland Hotel)

مردی به نام زبرجت، مدیر هتلی کوچک در یک روستای کوچک است. روزی زنی زیبا وارد هتل او می شود و زبرجت به آن زن دل می‌بازد. اما مشکل این جا است که زن روز بعد باید با قطار از آن روستا برود. زن در حین خروج از هتل و خداحافظی با زبرجت، به او قول می‌دهد که روزی نزد وی بازخواهد گشت. حال هر روز زبرجت به در هتل زل می‌زند و آمدن زن را انتظار می‌کشد. با گذشت زمان به نظر می‌رسد که این زن هیچ‌گاه بازنخواهد گشت و همین هم مرد را دستخوش احساسات متناقضی می‌کند …

زمان عشق (Time To Love)

یک نقاش ساختمان فقیر در یک عمارت مجلل در حال کار است که ناگهان با تصویر پرتره‌ی زن جوان و زیبایی روبه‌رو می‌شود. او عاشق این تصویر می‌شود. در نهایت و با گذشت زمان، نقاش با آن زن روبه‌رو می‌شود اما وی را پس می‌زند و توجهی با او نمی‌کند. انگار که مرد عاشق تصویر زن شده، نه خود او. در ادامه …

امید (Hope)

مردی فقیر باید از خانواده‌ پر جمعیت خود که از شش فرزند و همسر و مادربزرگش تشکیل شده، مراقبت کند. او زندگی خود را از طریق یک درشکه می‌گذراند و به همین دلیل هم بسیار به اسب‌هایش وابسته است. این در حالی است که اسب‌های درشکه‌ی او تعریف چندانی ندارند و به خاطر کار فراوان، در آستانه‌ی تلف شدن هستند. در این شرایط مرد فقط یک امید برای ادامه‌ی حیات دارد و آن هم برنده شدن در یک جایزه‌ی بخت‌آزمایی است که به تازگی بلیطش را خریده است. خلاصه که تمام امید مرد به همین چند تکه کاغذ وابسته است. زندگی در این شرایط روز به روز سخت‌تر می‌شود، اما فاجعه زمانی سر می‌رسد که روزی درشکه‌ی او با یک ماشین مجلل تصادف می‌کند و اسبش بر اثر این اتفاق می‌میرد. حال با مرگ این اسب، امید چندانی برای مرد باقی نمی‌ماند …

راه (Yol)

به پنج زندانی یک هفته مرخصی داده می‌شود تا به خانواده‌های خود سر بزنند و از احوال آن‌ها جویا شوند و مشکلاتشان را حل کنند. علی متوجه می‌شود که همسرش به شهر دیگری رفته و به همراه خانواده‌ی خود زندگی می‌کند. مهمت زمانی که متوجه می‌شود اعضای خانواده‌ی همسرش قصد دارند که طلاقش را از او بگیرند، با قطار و به همراه همسر و فرزندانش از آن جا فرار می‌کند. یوسف هنگام ایست بازرسی دستگیر می‌شود؛ چرا که برگه‌ی مرخصی‌اش را گم کرده و عمر در بازگشت به روستای خود متوجه می‌شود که برادرش فراری است و یک درگیری خونبار به راه افتاده. مولوت هم مجبور است که به دیدار خانواده‌ی نامزدش برود اما ناگهان تصمیم دیگری می‌گیرد که …

روزی روزگاری در آناتولی (Once Upon A Time In Anatolia)

مردی توسط دو نفر کشته شده است و پلیس بعد از دستگیری این دو به دنبال جسد می گردد. در این جستجوی شبانه به جز قاتل‌ها و افراد پلیس، رییس پلیس، دادستان و پزشک قانونی حضور دارند. قاتل‌ها به دلیل شباهت محیط، محل دقیق دفن جنازه را به یاد نمی‌آورند و این اعصاب همه را به هم ریخته است. شب در حال گذر است و تا صبح چیزی نمانده اما هنوز هم از جنازه خبری نیست. همه تصمیم می‌گیرند که به روستایی در همان حوالی بروند و کمی استراحت کنند اما …

دستبند نقره پاندورا
نمایش متن با لینک
دکمه بازگشت به بالا