آنهایی که حالشان از بچه پولدارهای نازپرورده تهرانی بهم می خورد بخوانند!
چرا از بچهپولدارهای نازپرورده بدمان میآید؟ چرا حتی وقتی آرزوی پولدار شدن میکنیم، همیشه به خودمان وعده میدهیم که پولدارهایی خواهیم شد که شبیه این بچهپولدارها نخواهند بود؟ در مقابل، به همان اندازه که از پولدارها بدمان میآید، نگاه مثبتی هم به فرودستان داریم.
یعنی آدمهای فقیر را، حتی وقتی هیچچیز دربارۀ آنها نمیدانیم، آدمهایی ارزشمند و مهربان تلقی میکنیم. گویا ماجرا فقط نوعدوستی یا برابریطلبی نیست.
کاربری به نام بودا بودم در رشته توئیتی جواب این سوال را داده که در ادامه میخوانید:
شما وقتی یه آدمی که ماشین چند ده میلیاردی سوار شده رو میبینید، احساس بد بهتون دست میده؟ فکر میکنید ابر ثروتمندها حتما آدمهای بدی هستن؟ میدونستید خیلی از این قبیل احساسات نسبت به پولدارها، غریزی هستن؟
دکتر بابی هافمن درباره دلایلی که ما از پولدارها متنفریم، مقاله جالبی نوشتن. ایشون استاد دانشگاه و روانشناس شناخته شدهای هستن که اعتقاد دارن احساس تنفر نسبت به آدمهای پولدار، چیز رایجی هستش. بر اساس مطالعهای که توی سال 2019 در آمریکا انجام شده 72% افراد کهن سال باور داشتن که افراد پولدار، ثروتشون رو با زحمت بدست آوردن، 52 درصد آمریکایی های زیر 30 سال احساس خشم به افراد پولدار داشتن، بهشون توهین میکردن و معتقد بودن “بیشتر آدمهای پولدار توی آمریکا به واسطه سو استفاده از دیگر آدمها، پولدار شدن”.
ثروت معمولا با مفاهیم دیگهای مثل موفقیت، اثر گذاری و قدرت مرتبطه و عموما هرچی شخصی پولدارتر و موفقتر میشه، نگاه دیگران نسبت به اون شخص، منفیتر میشه. انگیزه پنهان پشت این احساس، پیچیده است ولیکن میشه به چند عامل مرتبطش کرد.
عامل اول
یکی از توضیحات احتمالی برای احساس منفی که ما نسبت به آدمهای خیلی پولدار داریم، مرتبط با مفهومی هست که کلمه آلمانی Schadenfreude اون رو توصیف میکنه. کلمه جایگزین درستی در زبان انگلیسی برای این کلمه آلمانی وجود نداره، توی فارسی هم شماتت ترجمه میشه که ترجمه درستی نیست. این کلمه برای بیان لذت ناشی از آسیب دیگران استفاده میشه. احساس ناشی از شاهد یا مطلع بودن از شکست مشکل یا تحقیر دیگری. ارزیابیها نشون میدن که وقتی شاهد سقوط یا آسیب شخصی، بخصوص کسی که رانت، امتیاز یا موقعیت ویژهای داشته هستیم، احساسی رضایت، تایید یا حتی لذت در ما ایجاد میشه. مطالعات نشون میده که این Schadenfreude مجموعهای از پاسخهای احساسی پیچیده است که ناشی از متغیرهای روانی و اجتماعی خیلی زیادی هستش.
توی همین مطالعه دیدن آدم ها وقتی شاهد زجر، تحقیر یا شکست شخصی هستن که به نظرشون، لایق موفقیت هاش نبوده یا نسبت به دستاوردهاش احساس حسادت داشتن، احساس Schadenfreude خیلی بیشتری داشتن. این به لحاظ تاریخی و فرهنگی هم هست. مثلا توی ضرب المثل ها میگیم “از هر دست بدی از همون دست میگیری” یا معادل انگلیسیش ” what goes around comes around” اینها نشون دهنده همین احساس Schadenfreude و نگاه ما آدم ها نسبت به ثروت هستش. انگار وقتی شخصی زیادی پولدار میشه دوست داریم شکست بخوره و آسیب ببینه و از این لذت میبریم!
عامل دوم
سیستم پاداش مغز هم نقش مهمی توی این حس داره. این سیستم به واسطه آزادسازی نوروترانسمیترها و هورمونهایی مثل دوپامین کار میکنه؛ این عوامل باعث تقویت تجربه مثبت ما و تشویق ما به تکرار اون عملی که منجر به آزادسازی دوپامین شده میشه. پاسخ مغز به آزادشدن دوپامین منجر به احساس اعتماد بنفس، آرامش و افزایش حس سرخوشی هستش. در نقطه مقابل وقتی شخص با نتیجه منفی مواجه میشه سیستم مجازات مغز فعال میشه که باعث ایجاد احساسات منفی مثل ناامیدی و خشم و رنج میشه.
بر اساس این مطالعه اومدن با استفاده از fMRI مغز افراد رو بررسی کردن و متوجه شدن، وقتی افراد شاهد شکست اقتصادی دیگران هستن، سیستم پاداش مغزشون فعال میشه! در نتیجه احتمالا، دیدن بد بیاری دیگران میتونه باعث تجربه لذت بخشی در ما بشه. این یافتهها نشون میده وقتی افراد خیلی پولدار گرفتار یه مشکلی میشن، در ذهن ما به طور غریزی سیستم پاداش فعال میشه! این هم مرتبط با نگاه منفی ما به پولدارهاست. از همه تعجب برانگیز تر این بود که هورمونها و نوروترانسمیترهایی که توی این حالت ترشح میشن، تا حد زیادی مشابه الگویی هست که وقتی یک بازی رو از روی شانس برنده میشیم، یا توی کار ترفیع میگیریم یا یک دستاورد علمی خوب بدست میاریم در مغز فعال میشه! یعنی باخت اون فرد پولدار، برای مغز ما مشابه برد شخص ماست!
عامل سوم
یه فاکتور دیگه که روی احساس منفی ما نسبت به آدم های پولدار تاثیر داره، مقایسه اجتماعی هستش. مقایسه اجتماعی یک مسئله ذاتی در انسان هستش که فرد خودش رو با دیگران مقایسه کنه و از این طریق دستاوردها، موقعیت اجتماعی و ارزش خودش رو ارزیابی میکنه. وقتی ما خودمون رو با پولدارها مقایسه میکنیم، اختلافی که با اون افراد داریم میتونه باعث برانگیخته شدن حسادت و احساس بیکفایتی در ما بشه. حالا به طور طبیعی میایم این مقایسه رو از ثروت و موقعیت میبریم روی چیز دیگه تا احساس بهتری نسبت به خودمون داشته باشیم. مثلا میگیم من از اون یارو پولداره خوشگلترم! من طبیعی جذابم عمل نکردم! من صادقترم! و…
احساس حسادت، بیشتر زمانی رخ میده که شخص منابع خودش رو محدود میبینه یا وقتی باور داره که دیگران از راههای ناعادلانه به موفقیت دست پیدا کردن. این دیدگاه ناعدالتی برای افراد ابرثروتمند خیلی پر رنگ تره. انگار ثروت این افراد یا نتیجه بابای پولدار بوده یا رانت بوده یا دزدی بوده یا هر موقعیت ویژهای که ناعادلانه در اختیار داشتن یا نهایتا به واسطه آسیب زدن به دیگر آدمها بوده. یعنی بطور پیش فرض در مواجه با فرد پولدار ما اول ناعدالتی رو در نظر میگیریم نه زحمت و تلاشش.
پس فراموش نکنید که موقعیت، خود شخصیت فرد و نهایتا انتخابهای شخصی افراد با هم بسیار متفاوته. نمیتونیم بگیم ما به تمام آدمهای ابرثروتمند نگاه منفی داریم. ثروتمندی که نگاه خوب بهش داریم هم قطعا وجود داره! حالا اگر میخواید این نفرت رو در خودتون کاهش بدید، چند تا راه داره: همدلی رو در خودتون افزایش بدید، مسئولیت اجتماعی رو گسترش بدید و نهایتا ساختارهای از پیش تعیین شده اجتماعی رو کنار بذارید. هرچند خیلی از کلاهبردارها و شارلاتانها و دزدها آدمهای پولدار و موفقی هستن، ولیکن هر آدم موفق و پولداری دزد و کلاهبردار و شارلاتان نیست! اینطوری میتونیم تلاش کنیم تا نگاه متعادلتر و جامعتری نسبت به موفقیت و ثروت داشته باشیم.