سربازان ایرانی سپاه مختار چه کسانی بودند؟
با پخش مجدد سریال مختارنامه از صدا و سیما، بسیاری این پرسش را مطرح می کنند که سربازان ایرانی سپاه مختار چه کسانی بودند؟
بر اساس روایت مورخان، ایرانیان سپاه مختار کسانی بودند که اعراب کوفه آنها را «موالی» می خواندند. موالی بردگانی بودند که توسط اربابان خود آزاد شده و به عضویت قبیله ارباب خود درآمده بودند. این طبقه که غالباً ایرانی بودند، بخش وسیعی از جمعیت کوفه و بصره را تشکیل می دادند. موالی از ساکنان شهرهای ایرانی اطراف کوفه از جمله مدائن، سربازان سابق سپاه ساسانی، بردگانی که بعد از حمله اعراب به شهرهای ایران به کوفه فرستاده شده بودند و دیلمیان تشکیل شده بودند.
در میان طبقات موالی، دیلمیان بیش از سایرین مهم و قابل اعتناء بودند. آنها اصالتاً از جنوب گیلان بوده، قدرت نظامی زیادی داشتند و سوارکارانی ماهر به شمار می رفتند. دیلمیان به عنوان مستشار و مزدور برای پادشاهان ساسانی می جنگیدند و در زمان یزدگرد در تیسفون حضور داشتند. بعد از سقوط پایتخت ساسانیان، به اسارت اعراب درآمده و به کوفه مهاجرت کردند. این طبقه نقش برجسته ای در شکل گیری ارتش مختار ثقفی داشتند و از آنجا که با فنون نظامی آشنا بودند به قدرت مختار افزودند.
کیسانیه؛ مذهب غالب سربازان ایرانی مختار
ایرانیان ساکن کوفه مخالف شدید بنی امیه بودند. آنها به علی (ع) عشق می ورزیدند. مخالفت اجتماعی و سیاسی آنها با حکام ستمگر اموی به سرعت رنگ و بوی مذهبی گرفت و باعث شد به مذهب شیعه روی بیاورند.
فرقه «کیسانیه» توسط ایرانیان ساکن کوفه به وجود آمد. مشهور است که مختار ثقفی نیز از جمله پیروان این فرقه بوده است. کیسانیه از ترکیب شیعه و عقاید فلسفی و عرفانی ایران باستان به وجود آمده است. طرفداران کیسانیه معتقد بودند که بعد از امام حسین (ع)، محمد حنفیه، برادر ایشان «امام» است و به همین علت، در کتب شیعه با عنوان «سه امامی ها» شناخته می شوند. کیسانی ها اهل «غلو» بوده و معتقد بودند امام موجودی فراانسانی است. گروهی از آنان به نام «کربیه» نیز معتقد بودند محمد حنفیه نمرده و در «کوه رضوی» غیبت گزیده و در زمان مناسب ظهور خواهد کرد.
پس از مرگ محمد بن حنفیه، اکثریت کیسانیه، امامت ابوهاشم حنفیه، فرزندِ بزرگ محمد حنفیه را پذیرفتند و «هاشمیه» لقب گرفتند. بعد از مرگ ابوهاشم، کیسانیه چند دسته شدند. بخش وسیعی از آنان، به سمت محمد بن علی بن عبدالله رفته و او را «امام» خواندند. محمد بن علی بن عبدالله از نوادگان عباس، عموی پیامبر بود. او مخالف شدید امویان بود و اولین سنگ بنای مبارزه با امویان و ایجاد خلافت عباسی را ایجاد کرد. سفاح و منصور، اولین خلفای عباسیان، نوه محمد بن علی بن عبدالله بودند و به همین دلیل، می توان ایرانیان ساکن کوفه و طرفدار مختار را ایجاد کننده سلسله عباسی و نابود کننده امویان دانست.
کیسان ابوعمره کیست؟
علت «کیسانی» نامیدن بیشتر ایرانیان ساکن کوفه که بعدها به عضویت سپاه مختار درآمدند، «کیسان ابو عَمره» است. کیسان که در سریال مختارنامه به اشتباه «کیان» یا «ابوعُمره» نامیده می شود، رهبر ایرانیان سپاه مختار بود که فرقه کیسانیه را نیز به وجود آورد.
بنا به نقل های تاریخی، کیسان متولد مدائن بوده است. او مدتی برده یکی از اشراف عرب بود اما آزاد شد و به عنوان یکی از «موالی» در کوفه فعالیت می کرد. برخی مورخان نیز مدعی اند او یکی از دیلمیان بوده است. هرچه بود، کیسان ابوعمره تاثیر فراوانی بر شکل گیری حلقه نخست از طرفداران ایرانی مختار داشت. او عاشق امام علی (ع) بود و این عشق باعث نزدیکی او به مختار شد.
بعد از شروع قیام مختار، کیسان ایرانیان را به خدمت او درآورد و خود نیز رهبر جناح ایرانی سپاه مختار شد. مشهور است که او ۴۰ هزار سرباز ایرانی به خدمت گرفت. ابوحنیفه دینوری در «اخبارالطوال» می نویسد که در سپاه مختار که به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر با سپاه ابن زیاد می جنگیدند، یک کلمه سخن عربی شنیده نمی شد و همه فارسی سخن می گفتند. این نشان می دهد که تعداد سربازان ایرانی سپاه مختار تا چه اندازه زیاد بوده است.
بعد از پیروزی مختار بر سپاه زبیریان به فرماندهی «عبدالله بن مطیع» و تصرف کوفه، مختار، کیسان را به عنوان امیر شرطه های (رئیس پلیس) کوفه برگزید. کیسان در طول ۱۸ ماه حکومت مختار، دستگاه پلیس مخفی بی نظیری در کوفه به وجود آورد. مختار با کمک سربازان و نیروهای مخفی کیسان توانست قاتلان ابی عبدالله (ع) و مقصران فاجعه کربلا را به دام انداخته و اعدام کند.
قدرت پلیس مخفی کوفه به فرماندهی کیسان به حدی بود که دشمنان شیعیان از ترس پنهان شده و مردم آنها را «باز شکاری» می خواندند. یکی از مهم ترین ماموریت های کیسان و سربازان ایرانی اش دستگیری شمر بن ذی الجوشن بود. شمر که با کمک چوپانان از کوفه گریخته بود، در بیرون شهر توسط سربازان کیسان به دام افتاد و به دست شخص کیسان کشته شد. مسلمبن عبدالله ضبابی، از همراهان شمر در رابطه با قتل او می گوید: «محلی که ما همراه شمر اطراق کرده بودیم بچه ملخ زیادی داشت و شب را صدا می دادند. ناگهان همان شب من از خواب پریدم و صدای پای اسب هایی را شنیدم، با خود گفتم: این موقع شب، خبری نیست، حتماً سر و صدای بچه ملخ ها است، اما لحظهای بعد، صدا را واضح تر شنیدم و هوا تاریک بود و دور را درست نمی توانستم ببینم. خودم را جمع و جور کردم و چشم هایم را مالیدم و خوب دقت کردم. با خود گفتم: نه به خدا صدای بچه ملخ نبود. خواستم از جایم بلند شوم که ناگهان از پشت تپه، گروهی ظاهر شدند و تا چشمشان به خیمه های ما افتاد فریاد تکبیرشان بلند شد. آری ما محاصره و کاملاً غافلگیر شده بودیم، به طوری که وقت دفاع و یا مقابلهای برای ما نبود. ما همه دستهجمعی فرار کردیم. در این لحظه، شمر را دیدم که جامه ای خوش بافت به تن داشت و بدنش ابرص بود و سفیدی دو پهلوی او را از کنار جامه اش دیدم. او حتی فرصت پیدا نکرد که لباس رزمش را بپوشد و به دست کیسان و سربازانش کشته شد.»
قتل عام ایرانیان به دست مصعب و حجاج
حکومت مختار عمر زیادی نداشت. بسیاری از اعراب سپاه مختار به علت نفوذ زیاد ایرانیان و علاقه مختار به آنان، از سپاهش دور شدند. ابوحنیفه دینوری در «اخبار الطول» می نویسد: «مختار ایرانیان را پیش خود جمع کرد و به آنان گفت: می بینید که این قوم (اعراب مخالف مختار) چه می کنند؟ گفتند: آری. گفت: این کار را فقط برای اینکه شما را بر ایشان مقدم داشته ام، انجام می دهند. شما آزاده و بزرگوار باشید. سپس {مختار} آنان را تشویق کرد و همه را بیرون کوفه برد و شمرد، چهل هزار مرد بودند.»
بعد از اینکه گروهی از اعراب سپاه مختار و همچنین، قاتلان امام حسین (ع) و باقیماندگان سپاه عمر سعد به بصره رفته و به سپاه زبیریان ملحق شدند، لشکر «مصعب ابن زبیر» والی بصره و برادر عبدالله زبیر، خلیفه زبیریان قدرت گرفت و او با ۴ لشکر به کوفه هجوم برد. مختار سپاهی به فرماندهی «بن شُمَیط» را سراغ سپاه مصعب فرستاد. این لشکر شکست سختی خورد و قلمرو مختار در خطر افتاد. کیسان ابوعمره نیز در یکی از این جنگ ها کشته شد. برخی معتقدند بن شمیط به علت سوء ظن، کیسان و سپاهش را بدون اسب راهی جنگ با زبیریان کرد و آنها نیز قتل عام شدند. برخی مورخان دیگر معتقدند کیسان بعد از شکست بن شمیط و در جایی به نام «حمّام اَعْین» کشته شد.
بعد از کشته شدن کیسان، سپاه ایرانی مختار از هم پاشید. مختار به ارگ کوفه پناه برد. او مدتی در محاصره بود. زمانی که فهمید لشکر ابراهیم مالک اشتر از موصل عازم کوفه نشده و به کمکش نمی شتابد، خودش به همراه ۲۰ سرباز به بیرون ارگ رفت و بعد از چند ساعت جنگ از پا درآمد. حدود ۶ الی ۸ هزار تن از سربازان مختار در قصر کوفه مانده و حاضر نشدند با او بیرون بیایند. این سربازان خود را تسلیم مصعب کردند و مصعب نیز دستور داد گردن همه آنها را بزنند. مورخان معتقدند غالب این سربازان ایرانی بودند.
بعد از مختار، سربازان ایرانی کوفه وضعیت بدی پیدا کردند. بعد از قتل عام ایرانیان به دست مصعب، سربازان اموی به فرماندهی حجاج بن یوسف از راه رسیده و با سخت گیری خود کمر ایرانیان ساکن کوفه را شکاندند. ایرانیان مجبور به مهاجرت از کوفه شدند. گروهی از آنان که پیرو کیسانیه بودند با عباسیان بیعت کرده و به سپاه آنان پیوستند و توانستند نقش وسیعی در نابودی خلافت اموی و برانداختن آنها داشته باشند.