برای چند لحظه چشمانتان را ببندید و به ولنتاین فکر کنید. بیشتر ما با فکر کردن به این کلمه احتمالا دختران و پسران جوان و ثروتمندی را به یاد میآوریم که کاملا فارغ از مسائل روز با دست گلهایی که احتمالا به اندازه حقوق یک ماهِ من و شما میارزد و خرسهای عروسکی که هر کدامشان از هیکل من و شما هم بزرگتر است و البته هدایای آنچنانی این روز را جشن میگیرند.
ضمن اعلام اینکه البته نویسنده این مطلب هیچ حس بدی به این دختران و پسران جوان ندارد و خوب میداند هر سنی رفتارهای خاص خودش را دارد، باید بگویم قرار است در این مقاله روی دیگری از ولنتاین را ببینیم تا شاید نگاهمان به این روز تغییر کند. شاید از سال بعد با فرا رسیدن این روز، فرصتی ببینیم برای شاد کردن دل کسانی که شاید در طول سال هیچوقت عبارت دوستت دارم را نمیشنوند.
راننده اتوبوس مهربان
“من این مرد مهربان را نمیشناسم اما احساس میکنم لیاقت شناخته شدن را دارد. روز قبل از ولنتاین در فروشگاه مشغول خرید بودم که این مرد با سه سبد پر از کارتهای تبریک ولنتاین و البته مقدار زیادی شکلات نظرم را جلب کرد.” “وقتی به صندوق رسید صندوقدار به شوخی به او گفت:انگار برای تمام عشقهای زندگیات کادو خریدهای و مرد مهربان با خوشرویی و ادب پاسخ داد: نه خانم. من راننده اتوبوس دانشآموزان هستم و این هدیهها برای آنهاست.”
پدربزرگ
“پدربزرگ من 82 سال دارد و هر سال برای من کارت ولنتاین میفرستد. با اینکه لرزش دستانش شدیدتر شده اما همچنان اصرار دارد با خط خودش برای من بنویسد.” ترجمه متن: طول مدتی که من به تو عشق ورزیدم آنقدر بود که میتوانستم پیاده تا کره ماه بروم و برگردم.
هدیه ولنتاین
“من امسال در رابطهای نبودم و در نتیجه برای روز ولنتاین هم برنامهای نداشتم اما همچنان دوست داشتم چیزی به کسانی که واقعا نیاز دارند اهدا کنم.”
مهربانی چه احتیاجی به بینایی دارد؟
“دختر من نابیناست و امسال در کلاس دوم دبستان است. فردا قرار است به رسم هر سال دانشآموزان به دوستانشان کارت ولنتاین بدهند و دختر من ساعتها وقت گذاشت و برای همه همکلاسیهایش یک کارت درست کرد. او علاوه بر چاپ کلمه عشق روی هر کارت ترجیح داد وقت بیشتری بگذارد و کلمه عشق را بر روی هر کارت با خط بریل هم حک کند.”
اهمیت تماس چشمی
“این آقای بامزه، قرار ولنتاینِ امسال من است. هرچند حسابی از قیافهاش خوشم آمده اما انگار خیلی در تماس چشمی کارش خوب نیست.”
به یاد کسانی که کسی به یادشان نیست
این عکس به همراه توضیحش را یک رستوراندار پست کرده است:”این آقای مهربان هر سال در روز ولنتاین به آسایشگاهها و خانههای سالمندان اطراف میرود و تمام زنان و مردان تنها و بیوه را در رستوران ما به شام دعوت میکند.” “او آنها را به رستوران میآورد و به صرف یک غذا مهمانشان میکند و سپس به هر کدام یک هدیه کوچک و یک شاخه گل رز هدیه میدهد و بعد آنها را به آسایشگاهشان میرساند. این پنجمین سالی است که این مرد مهربان این مراسم را در رستوران ما برگزار میکند.”
کدام شادی شبیه به شادیِ ملاقاتِ معشوق است؟
“این سگِ قهوهایِ خوشحال، سگ ماست و ظاهرا به تازگی عاشق یک سگ در خانه آن سوی خیابان شده است. وقتی برای روز ولنتاین ترتیبی دادیم که دوست دخترش را ملاقات کند از شدت خوشحالی قیافهاش این شکلی شد.”
عشقی به درازای خودِ زمان
“اولین بار وقتی هر دو در مهدکودک بودیم برایش در روز ولنتاین یک شاخه گل و یک شکلات بردم و این داستان همچنان ادامه دارد.”
ولنتیان یعنی لبخندی به این بزرگی
خوب به این لبخند بزرگ که اندکی پسربچه هم به آن چسبیده نگاه کنید. بر اساس توضیح عکس این پسر قرار است تا ثانیههایی دیگر به دختر مورد علاقهاش در مدرسه برای ولنتاین کادو بدهد.
و زندگی همین است
وینستون، این سگ پیر برای روز ولنتاین میگوید:”من پیر و از کار افتاده هستم اما … به من حسابی عشق ورزیده شده است.”
مگر عشق هم سن و سال دارد؟
“چند روز پیش پدربزرگم کارت بانکیاش را به من داد و از من خواست برای ولنتاین برای مادربزرگم یک هدیه درست و حسابی بخرم. 93 ساله و هنوز رمانتیک.”
غذا با عشقِ اضافه
“خانم من سرباز است و امسال در روز ولنتاین روی ناو سلطنتی کانادا، هزاران کیلومتر دورتر از من است. با این حال او از اینترنت ماهوارهای کشتی استفاده کرده و برای من یک غذای ولنتاین سفارش داده است.”
هدیه ولنتاین
“این تصویر دختر یکی از دوستانم است که بالاخره به خواستهاش رسید و برای ولنتاین امسال یک سگ کوچولو هدیه گرفت. به چهرهاش دقت کنید.”
هدیه ولنتاینِ من به خانمم
“این هدیه ولنتاین من به همسرم است. من این جعبه را از یک مغازه خریدم و سپس حسابی تعمیرش کردم، سمباده زدم، لکه گیری کردم، رنگش کردم و قفلهایش را عوض کردم. در مرحله آخر 365 یادداشت عاشقانه از احساسات واقعیام به همسرم را روی کاغذ نوشتم و همه را درون صندوق گذاشتم و صندوق را به خانمم هدیه دادم. به این شکل او تا ولنتاین بعدی هر روز یک جمله عاشقانه دارد.”
پادشاهِ خوشتیپ
“این پادشاه پسر من است و سندروم داون دارد. او دیشب در مراسم رقصِ کودکان خاص برای ولنتاین به عنوان پادشاهِ روزِ ولنتاین انتخاب شد و حسابی خوشحال است.”
اصلا استخوان من برای تو!
“امروز نه به عنوان روز ولنتاین بلکه حتی به عنوان یک روز معمولی هم روز بدی بود. وقتی با ناراحتی به خانه رسیدم این پسر خوب برای خوشحال کردنم استخوانش را روی پاهایم گذاشت. هیچ هدیهای به این اندازه خوشحالم نمیکرد.”
بهترین راننده کامیونِ زباله
“این دختر کوچولوی من است. او بیصبرانه منتظر است تا کارت تبریکِ ولنتاینی که با زحمت آماده کرده را به راننده کامیون زباله محلمان، که یکی از افراد محبوبش است تقدیم کند.”
سنگهایی که پیدا کردنشان خوشحالتان میکند
“من و همسرم مدتی است که به رنگ کردن و نقاشی روی سنگها روی آوردهایم و امسال برای ولنتاین تصمیم گرفتیم تعداد زیادی سنگ رنگ شده را در گوشه و کنار شهر پنهان کنیم تا شاید فقط یک آدم که حسابی غمگین است را خوشحال کنیم.”
بهترین کادوی ولنتاینِ من
“این فرشته دخترِ من اِیوری است و او در روز ولنتاین به دنیا آمده و با فاصله بهترین هدیه ولنتاینی است که دریافت کردهام.”
مادربزرگ
“امسال برای روز ولنتاین برای مادربزرگم که مدتی است به خاطر بیماری نمیتواند از خانه خارج شود، یک نامه طولانی و پر احساس نوشتم. وقتی برای تشکر به من زنگ زد مانند یک دختر کم سن و سال خوشحال بود و بدون دلیل میخندید.”
کادوی پسر 5 سالهام به من
“پسرِ 5 ساله من این نقاشی را به عنوان کادوی ولنتاین به من داد. او این دو سکه که تمام داراییاش بود را هم به نقاشی چسبانده بود.”
احساس مشترک
“سال گذشته من و همسرم به صورت کاملا تصادفی کارت تبریک یکسانی برای تبریک ولنتاین برای هم گرفته بودیم.”
اولین شام ولنتاین
“امسال من و برادرانم با گذاشتن مبلغی پول، پدر و مادرم را برای اولین بار در بیست و چند سال زندگی مشترکشان به شام ولنتاین فرستادیم.”
رسم ولنتاین خسیسها
“این رسم ولنتاین من و همسرم در بیش از 10 سال گذشته است. ما هر سال به یک فروشگاه کارت تبریک ولنتاین میرویم. هر کدام یک کارت انتخاب میکنیم و کارتها را به هم هدیه میدهیم. بدون خریدن کارتها، آنها را سر جایشان میگذاریم و خوشحال از چند دلار صرفهجویی با هم به کافه میرویم.”