سرقت از خانه دختر یکی از مقامات بلندپایه دولتی
همشهری: وقتی سارقان حرفهای که بهصورت سریالی به خانهها دستبرد میزدند با زیرکی مرد طلافروشی لو رفتند و دستگیر شدند، مأموران دفترچهای در مخفیگاه آنها کشف کردند که اسرار زیادی در آن پنهان بود. اسراری ازجمله راز دستبرد به خانه دختر یکی از مقامات بلندپایه دولت و یکی دیگر از مسئولان مطرح کشور.
دیماه پارسال دختر یکی از مقامات عالیرتبه به همراه همسرش به اداره پلیس رفت و گفت دزدان به خانهاش دستبرد زدهاند. وی که در یکی از محلههای شمال شرق تهران ساکن است، به مأموران گفت: به همراه خانوادهام به سفر رفته بودیم و وقتی برگشتیم درها تخریب شده و دزدان به خانه دستبرد زده بودند. آنها علاوه بر آپارتمان ما به 2 واحد آپارتمان دیگری که در ساختمان بود دستبرد زده و لوازم قیمتی مانند پول، طلا و دلار را به سرقت برده بودند.
با ثبت این شکایت، پروندهای در دادسرای ویژه سرقت تشکیل شد و تیمی از مأموران پایگاه سوم پلیس آگاهی تهران راهی محل سرقت شدند. شواهد نشان میداد که پشت پرده ماجرا، یک باند حرفهای است که به شکلی ماهرانه وارد خانهها شده و پس از تخریب درها، نقشه سرقتهایشان را اجرا کرده بودند. آنها صورتهایشان را پوشانده بودند تا ردی بهجا نگذارند. حتی هیچ اثر انگشتی از آنها در محل سرقت ثبت نشده بود و بهنظر میرسید سارقان از دستکش استفاده کرده بودند. در شرایطی که تحقیقات برای شناسایی سارقان حرفهای ادامه داشت، چندین شکایت دیگر هم پیش روی تیم تحقیق قرار گرفت که نشان میداد دزدان بهصورت سریالی به خانهها دستبرد میزدند. در بین شاکیان، یک مقام دولتی دیگر وجود داشت که سارقان در نبود این مسئول دولتی و اعضای خانوادهاش وارد خانه وی شده و اموال قیمتی را به سرقت برده بودند.
تحقیقات در این پرونده به شکل ویژه ادامه داشت تا اینکه چند روز قبل اتفاقی افتاد که موجب دستگیری دزدان تحت تعقیب شد. ماجرا از این قرار بود که یک نفر از سارقان برای فروش طلاهای سرقتی قدم به یکی از طلافروشیهای پایتخت گذاشته بود اما چون طلاها فاکتور خرید نداشتند و جوان سارق رفتاری مرموز داشت، طلافروش به او مشکوک شد. او از خرید طلاها خودداری کرد و منتظر ماند تا جوان مشکوک از مغازه خارج شود. بعد او را تعقیب و شماره پلاک ماشین وی را یادداشت کرد. مرد طلافروش سپس با پلیس تماس گرفت و آنچه اتفاق افتاده بود را بازگو کرد. در این شرایط بود که مأموران پلیس پایتخت طرح مهار را اجرا کرده و با گشتزنی در خیابانهای اطراف جوان مشکوک را دستگیر کردند. در بازرسی از خودروی وی حدود نیمکیلو طلا به همراه پول، دلار و وسایل سرقتی کشف شد و متهم برای انجام تحقیق به اداره پلیس انتقال یافت. اگرچه او اصرار داشت که بیگناه است و پلیس به اشتباه او را دستگیر کرده اما در ادامه تحقیقات مشخص شد که او یک مجرم سابقهدار است. وی بارها زندان را تجربه کرده و آخرینبار اواخر آذرماه پارسال از زندان آزاد شده بود. متهم دستگیرشده وقتی با این مدارک و شواهد خود مواجه شد راز سرقتهای سریالیاش را فاش کرد. وی گفت که با همدستی 3نفر از دوستانش تاکنون به چندین خانه در شمال، شمال غرب و شمال شرق پایتخت دستبرد زدهاند.
با اعتراف این مرد مأموران 2 متهم دیگر را دستگیر کردند و در بازرسی از پاتوق آنها یک دفترچه یادداشت عجیب کشف شد که در آن سارقان جزئیات سرقتهایشان را موبهمو نوشته بودند. آنها از اواخر آذرماه پارسال سرقتهایشان را در پایتخت آغاز کرده بودند. در فهرست عجیب دزدان، مشخصات و آدرس خانه دختر یکی از مقامات عالیرتبه و همچنین یکی از مسئولان دولتی نیز نوشته شده و به این ترتیب مشخص شد که آنها همان دزدان تحت تعقیب هستند که بهصورت سریالی به خانهها دستبرد میزدند. تلاش برای دستگیری آخرین عضو این گروه ادامه دارد.
خبر نداشتیم به خانه مقامات دستبرد زدهایم
سرکرده گروه 35سال سن دارد و میگوید از نوجوانی پایش به دنیای مجرمان باز شده است. وی سالها قبل برای کار از شهرستان به پایتخت سفر کرد اما به جای زندگی درست، راه خلاف را انتخاب کرد. گفتوگو با او را میخوانید.
*چه شد که تصمیم گرفتید باند سرقت تشکیل بدهید؟
به خاطر رسیدن به پول. سالها بود که سرقت میکردیم و دزدی در خونمان رفته بود. با این سابقهای که داریم جایی به ما کار مناسب نمیدهند.
*از کی سرقتها را آغاز کردید؟
از اواخر پاییز پارسال. تازه از زندان آزاد شده بودیم که دور هم جمع شدیم و نقشه سرقت کشیدیم.
*به چند خانه دستبرد زده اید؟
بیش از 10 خانه. تعدادش را دقیق نمیدانم اما جزئیاتش را در دفتر نوشتهام.
*خبر داری که به خانه دختر یکی از مقامات عالیرتبه دولتی و یک مسئول دولت دستبرد زدهاید؟
نه. ما خانهها را بهصورت تصادفی انتخاب میکردیم و نمیدانستیم صاحب خانهها چه افرادی هستند. معمولا به مناطق بالای شهر میرفتیم و خانههایی که چراغشان خاموش بود را انتخاب میکردیم. سپس با تخریب در و یا از طریق بالکن وارد آنجا میشدیم و خانهها را خالی میکردیم.
*ظاهرا خیلی ماهرانه به خانهها دستبرد میزدید تا ردی از خودتان به جا نگذارید؟
چون سابقهدار بودیم، حواسمان به همهچیز بود تا ردپایی از خودمان برجا نگذاریم. مثلا صورتهایمان را میپوشاندیم، از دستکش استفاده میکردیم، مقابل دوربینها نمیرفتیم و… خلاصه همه اصول را رعایت میکردیم تا لو نرویم.
*پس چرا لو رفتید؟
چون من یک عادت عجیب دارم که باعث شد راز سرقتهایمان فاش شود؛ عادت به نوشتن سرقتها داشتم. جزئیات سرقتها را مینوشتم تا در حساب و کتاب اشتباه نکنم.
*فقط از خانهها سرقت میکردید؟
من سالها قبل دلهدزدی میکردم. از نوجوانی که برای کار به تهران آمدم راه دزدی را انتخاب کردم. با سرقت از مغازه، فروشگاه و لوازم داخل خودرو شروع کردم اما بعد از چندبار زندانیشدن فهمیدم که بهترین کار خلاف، دستبرد به خانههاست. چون همه در خانههایشان پول، طلا و دلار نگه میدارند. اما باز هم اشتباه کردم و دستگیر شدم.