فرهنگی

رضا داودنژاد، «مصائب شیرین»، کات!

مخابره خبر درگذشت رضا داودنژاد در شامگاه ۱۳ فروردین ماه در حالی که چند سال قبل در چنین روزی خبر درگذشت جمشید مشایخی را مخابره کردیم، آنقدر سخت بود که برای انتشارش تامل کردیم، به چند نفر زنگ زدیم، فکر می‌کردیم دروغ ۱۳ فروردین ماه است اما گویا دروغ نبود، باید می‌نوشتیم رضا داودنژاد برای همیشه رفت.

به گزارش ایسنا،رضا داودنژاد پسر علیرضا داودنژاد که در این سال‌ها همراه پدر در فیلم‌هایش بوده است و بارها به بهانه‌های مختلف از سینما تا موضوعات اجتماعی روز که دغدغه‌اش بود، با ایسنا در تماس بود، بعد از یک دوره بیماری که به عفونت خون منجر شده بود در ۴۳ سالگی درگذشت.

دیشب که این خبر را مخابره کردیم، به یادآوردیم دیدارهایمان را با بازیگر «مصائب شیرین» و «کلاس هنرپیشگی» که یکی از آنها سال ۹۱ و پس از پشت سرگذاشتن پیوند کبد و به شدت لاغر شدن‌اش بود. او درخواست ایسنا را برای مصاحبه پذیرفت و به خانه‌اش رفتیم.

در آن مصاحبه که مشروح آن در این لینک قابل مشاهده است، رضا داودنژاد شرح مفصلی از بیماری‌ و پیوند کبدش داد.

در جایی از مصاحبه گفته بود:« برخی از مردم هم می‌گویند وقتی تپل بودی، بانمک‌تر بودی. حتی خانمی در فرودگاه با بغض به من گفت؛ پسرم چرا اینقدر لاغر کردی؟ من تو را که می‌دیدم یاد پسرم می‌افتادم که در خارج از کشور زندگی می‌کند. ما تو را همانطور که بودی دوست داشتیم.

در هر صورت این نوع علاقه مردم است. اما من دوست داشتم کمی هم نقش‌های متفاوت بازی کنم. شاید تهیه‌کننده‌ها بگویند ما تو را آنگونه که قبلا بودی دوست داشتیم. به خاطر همین من از بچگی در کار تولید فعالیت کردم و زیر و بم آن را بلدم. اگر با سیستم بدنی جدیدم کسی دوست نداشته باشد من را در فیلمش بازی دهد، می‌توانم برای خودم پارتی بازی کنم و در فیلم‌هایی که خودم در تولیدش نقش دارم، رول‌هایی را بازی کنم!»

هرکسی با خانواده داودنژادها نزدیک باشد، وابستگی آنها را به هم می‌داند ، همان‌طور که در فیلم‌های علیرضا داودنژاد هم مشخص است که چگونه در کنار هم شمایل واقعی یک خانواده را به تصویر کشیدند.

به همین دلیل وقتی احترام سادات حبیبان (مادر بزرگ رضا داودنژاد) از دنیا رفت، رضا داودنژاد به ایسنا گفته بود:« فاصله جلوی دوربین و پشت دوربینی که “مامان اتی” قرار می‌گرفت، خیلی کم بود. وقتی با “مامان اتی” جلوی دوربین قرار می‌گرفتی خیالت راحت بود، یک جوری ازت بازی می‌گرفت که تعجب می‌کردی! واقعا خیلی باهوش بود به هرحال مادر علیرضا و محمدرضا داودنژاد بود و من فکر می‌کنم این “دی ان ای” خانواده داودنژاد از او بود و تا روز آخر هم سعی می‌کرد به همه انرژی بدهد.

“مامان اتی” یک ستون برای خودش در خانواده بود و یک مرجع انرژی. هر کسی حالش بد می‌شد اگر چند دقیقه پیش او می‌نشست و با ایشان حرف می‌زد حالش خوب می‌شد؛ از بس که با محبت بود و حواسش به همه بود.»

داودنژاد درباره روزهای آخر حیات مادربزرگش هم گفته بود: یادم نمی‌رود وقتی همه نوه‌ها بالا سرش جمع شدیم، “یحیی” یکی از نوه‌ها نبود و از ما می‌پرسید که چرا او نیست؟! هوشیاری بالایی داشت و واقعا از همه خداحافظی کرد به هر کسی با توجه به رابطه‌ای که داشت، یک پیامی داده بود همه را برای رفتن آماده کرده بود و می‌دانست که می رود. یکی دو روز آخر به کما رفت و همه ما را آماده کرده بود مخصوصا اینکه طوری شد که مونا دیگر نوه‌اش و بازیگر فیلم «مصائب شیرین» هم خودش را رساند و آخرین روزها در بیمارستان او را ملاقات کرد و همه چی برای یک خداحافظی باشکوه آماده شده بود.

رضا داودنژاد همچنین گفته بود، بابا به مامان اتی می‌گفت، زود خوب شو می‌خواهیم «مصائب شیرین» بسازیم.

و حالا ما باید بنویسم که ای کاش رضا و مامان اتی خوب می‌شدند تا علیرضا داودنژاد، «مصائب شیرین» را بسازد و ما هم در سرمای بهمن ماه جشنواره فجر، پشت درب سینما عصر جدید، در صف می‌ایستادیم و مصائب شیرین می‌دیدیم تا شاید مصائب این روزهای‌مان از یادمان می‌رفت.

یک روز هم در سال ۸۹ به بهانه فیلم سینمایی “مرهم” نشستی با خانواده داودنژادها داشتیم. این‌بار در دفتر پدر علیرضا داودنژاد و رضا هم با شیرین زبانی‌های خودش با مامان اتی و پدرش، مصاحبه گرمی را برای ما فراهم کرد.

متن کامل این مصاحبه در این لینک قابل مشاهده است.

حالا که مصاحبه‌هایمان را بیشتر سرچ می‌کنیم به گفت‌وگوی کوتاه‌مان پس از مرگ عباس کیارستمی می‌رسیم و همه حواشی پزشکی‌اش که رضا داودنژاد به ایسنا زنگ زد و گپ کوتاهی زد و مصاحبه منصفانه‌ای درباره کادر پزشکی و سینماگران داشت.

همین‌طور که در فضای مجازی سرچ می‌کردیم به فیلمی برخوردیم که از دیشب وایرال می‌شود، رضا داودنژاد در گفت‌وگویی تصویری گفته بود: «داشتیم با بابا (علیرضا داودنژاد) دل و قلوه می‌دادیم، گفتم دوست ندارم یک روز مرگ تو را ببینم.

بابا گفت: خیلی نامردی که اگر راضی به این باشی که من مرگ تو را ببینم. اونجا تصمیم گرفته بودم که بمانم و خوب بشم.»

اما این بازیگر در یکی از آخرین مصاحبه‌هایش با ایسنا، از هیجان همبازی شدن مجددش با فریماه فرجامی پس از ۳۷ سال در فیلم «لامینور» ساخته داریوش مهرجویی سخن گفته بود.

این بازیگر یادآور شده بود: «پس از ۳۷ سال از ساخت فیلم «بی‌پناه» ساخته پدرم علیرضا داودنژاد با خانم فرجامی دوباره همبازی شدم و این همکاری مرا برد به پنج سالگی‌ام. یادم می‌آید روزهایی که با فریماه فرجامی همبازی بودم روزهای خاصی بود، چون ایشان به شدت مورد علاقه مردم بودند و حضورشان باعث ازدحام جمعیت می‌شد. ما در شمال کشور فیلمبرداری می‌کردیم و همیشه سر صحنه مأموران کمیته و بسیج سر صحنه برای همکاری حاضر می‌شدند تا جلوی ازدحام طرفداران ایشان را بگیرند. جمعیت را کنترل می‌کردند تا خانم فرجامی سر صحنه بیایند. من این خاطرات را خیلی محو در ذهن دارم.»

و حالا فریماه فرجامی و رضا داودنژاد دیگر نیستند، کات!

دستبند نقره پاندورا
نمایش متن با لینک
دکمه بازگشت به بالا