سینما و تلویزیون

این زن، عاشق مردی کوچک‌تر از خودش شد و تا ابد ماندگار شد

برترین‌ها_ایمان عبدلی: چند ساعتی از مرگ فریماه فرجامی گذشته و حالا بهانه‌ای شده تا در اینجا نقش او در فیلم ماندگار و قابل توجه «نرگس» را مرور کنیم، مهرزاد دانش ساعاتی پیش در توئیتر نوشت: «بهترین فیلم‌های خانم فریماه فرجامی این سه بود: سرب، نرگس و پرده آخر که از قضا در هر سه نقش قربانی را داشت: در سرب قربانی سیاست بود، در نرگس قربانی عشق و در پرده آخر قربانی حسادت. برخلاف دو فیلم دیگر، در پرده آخر البته عاقبت به خیر شد؛ در شعبده نمایش و صحنه.» با اتکا به این نگاه، ما در واقع آن پرسوناژی از فرجامی را انتخاب کردیم که «قربانی عشق» بود.

آفاق می‌خواهد دم برنیاورد، اما مگر می‌شود؟ او عاشق است اما معشوقش دل در گروی دیگری دارد، آفاق چه باید بکند؟ همه‌ی دشواری نقشی که فرجامی در فیلم به عهده دارد از همین جا شروع می‌شود

نرگس در سال 1370 ساخته شد. فیلم یک قصه‌ی سر راست دارد که درست تعریف شده؛ قصه‌ای که مستقیم و بدون مقدمه‌چینی‌های وقت‌گیر و اضافی، پرداخته به فراموش شدگان جامعه؛ اما گُهَر فیلم شاید در شخصیت آفاق تجلی پیدا می‌کند، فراموش شده‌ای که دلش فقط به عشق خوش است و بس، اما آینده قرار است تنها دلخوشی او را ببلعد، داستان از همین جا شروع می‌شود

«عادل» با بازی ابوالفضل پورعرب، از نوجوانی به همراه «آفاق»(فریماه فرجامی) از طریق سرقت‌های کوچک زندگی می کنند. در یکی از سرقتها مأمورین آنها را تعقیب می کنند. عادل به هنگام فرار به یک بیمارستان شبانه روزی، پناه می برد و در آنجا با «نرگس»(عاطفه رضوی) آشنا می شود و… در واقع در ادامه ما یک مثلث عشقی ملتهب می‌بینیم که یک سَرَش فریماه فرجامی حضور دارد با کاراکتری که سخاوتمندانه در کنار عادل بوده و حالا او را از دست رفته می‌بیند، نکته اینجاست که در آن سال‌ها و در آن حال و هوا بزرگ‌تر بودن آفاق نسبت به عادل یک روایت جسورانه تلقی می‌شد و اصلا شیمی رابطه‌ای که ساخته شد از همین لحاظ خیلی قابل توجه است.

در نرگس قهرمانان راه خلاصی ندارند، به نوعی درگیر عواطف و احساساتی هستند که بی خبر از نتیجه آن ضربه به اساس زندگی خود می زنند. شخصیتهایی بی آینده و بی ریشه (عادل)، بدون توازن و منطق (آفاق)، بی‌گناه و معصوم (نرگس)، آنچه که اینها را به هم پیوند می دهد یا به عبارتی درگیر این مثلث می‌کند، تصمیم تازه عادل است که تلاش می‌کند با پیوند به نرگس وضعیتش را تغییر بدهد، نرگس به چنین مثلثی ناپایدار و بی قاعده قدم می گذارد اما مساله اینجاست که پس وضعیت آفاق چه می‌شود؟ او با این تغییر چه باید بکند؟ فریماه فرجامی البته که خیلی دقیق و به اندازه حامل یک وضعیت متناقض و دشوار شده، یک ضربه احساسی بزرگ می‌خورد اما می‌خواهد دم برنیاورد، اما مگر می‌شود؟ او عاشق است اما معشوقش دل در گروی دیگری دارد، آفاق چه باید بکند؟ همه‌ی دشواری نقشی که فرجامی در فیلم به عهده دارد از همین جا شروع می‌شود.

آفاق ذره ذره می‌میرد، مرگ که فقط زیر خاک رفتن نیست، وقتی عادل او را رها می‌کند، آفاق که زمین او بود، رفته رفته خشک می‌شود، ما در طول فیلم در دقایق زیادی با اضطراب و ترس رها شدن آفاق توسط عادل روبه رو هستیم، آفاق دائما هول این را دارد که نکند توسط عادل رها شود و هنر فریماه فرجامی همین است که هم عشق را نشان می‌دهد و هم ترس و هم سرخوردگی را.

از آن طرف نرگس در واقع با عادل یا همان نیمه دیگر آفاق روبرو است نرگس بعدتر می‌فهمد و عادل تا پایان هم نمی‌فهمد که آن چه در وجود عادل است، کسی غیر از آفاق نیست، او بوده که رحم وجود عادل بوده. این البته بی‌گمان ماندگارترین عاشقانه‌ای‌ست که فریماه فرجامی عهده‌دار آن بوده، به این داستان و به این فیلم می‌شود همیشه رجوع کرد و خاصه آن هنر بازیگری فریماه فرجامی، یادش با حافظه سینما دوستان ایرانی خواهد ماند.

دستبند نقره پاندورا
نمایش متن با لینک
دکمه بازگشت به بالا